عکس های من

سلام

ببخشید که دیر آپ می کنم.

عکس های جدید من:

 

 

نظرات 21 + ارسال نظر
مسعود سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 09:26 ق.ظ http://https://ksrv.no-ip.info/servlet/redirect.srv/p5.p1.p/

سلام هلیا چقدر ناز شدی. دختر کوچولوی من سلام می‌رسونه!
سرکوب بچه های کارگران شرکت واحد نشون داد که وظیفه شما واقعا خیلی زود شروع شده!
موفق باشی.

[ بدون نام ] چهارشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 07:41 ب.ظ

تو واقعا تو زندانی؟
پس زندان زیاد هم جای بدی نیست.

کیومرث سه‌شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 06:55 ب.ظ http://kolbehh.blogfa.com/

سلام...
جه قدر با نمکی هلیا خانوم...
جدی می گما.........
بوس بوس...

یک بنده خدا چهارشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 10:25 ق.ظ

جدا باید بگم کسخل تر از همتون فقط خودتون هستید.

[ بدون نام ] چهارشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 10:32 ق.ظ

اینهم از نهایت خریت و نفهمی تونه که یک طفل معصوم رو تبدیل به پیرهن عثمان کردین. شماها از کجا مطمئن هستین که این بچه وقتی بزرگ شد همین افکار شما را خواهد داشت؟ مگر او نباید آزاد باشد که هر راهی را انتخاب کند؟ پس چرا دارین برای تبلیغ خودتون ازش سواستفاده می کنید؟ مشهور شدن اینقدر ارزش دارد؟

[ بدون نام ] چهارشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 10:36 ق.ظ

البته این را هم باید بگم که واقعا احمق تر از شما که دنبال شهرت خودتون هستین اونایی هستن که کسشعرهای شما را درباره زندانی بودن این بچه باور کردند. اینقدر خرین که می گین این بچه زندانیه ولی عکسهاش چیز دیگری می گن. واقعا این بچه تپل مپلی توی زندان و زیر شکنجه بدنیا اومده؟ پس اگر قرار بود این بچه در شرایط طبیعی و توی بیمارستان بدنیا بیاد حتما چیزی شبیه به بچه فیل می شد؟

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 01:06 ب.ظ

می تونی باادب تر باشی بیشعور

مسعود شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 03:50 ب.ظ http://https://www.kproxy.com/servlet/redirect.srv/p5.p1.p/

کسانی که بخاطر استعفا دادن معین در ماجرای کوی دانشگاه او را ترسو دانستند و به او رای ندادند فرق سیاست را با جنگ گاراژی دو تا شاگرد شوفر نمی‌دانند. همینها اینجا ایراد می‌گیرند که چرا هلیا زنده است! مفهوم یک مبارزه نمادین را نمی‌فهمند! هلیا جان لطفا برای حضرات توضیح بده خودت و مامان و بابات کجائید تا توجیه (واژه دیگری اینجا مناسب است اما بی‌تربیتی است!) شوند.
از دور می‌بوسمت.

یک بنده خدا سه‌شنبه 2 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 09:24 ق.ظ

آقای مبارزه نمادین! شما به چه حقی یک طفل معصوم را برای خودتان تبدیل به نماد کرده اید و به این ترتیب حق انتخاب آینده اش را سلب کرده اید؟ مگر از یک انسان می توان بدون اجازه خودش نمادسازی کرد؟ مگر این بچه خرس پاندا است که نماد بشود؟

یک بنده خدا سه‌شنبه 2 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 09:29 ق.ظ

چند وقت پیش من گزارشی در یکی از شبکه ها درباره یک رسم قدیمی در کشور نپال می دیدم که شباهت زیادی به این مبارزه نمادین شما دارد. در آنجا دختر بچه های کوچک را در معبد می گذارند و بعنوان یک بت زنده به پرستش آنها می پردازند. این بت های زنده کوماری نام دارند و بسیاری از آنها در بزرگی از سرنوشتی که دیگران پیشاپیش برایشان تعیین کرده اند ناراضی هستند.

مسعود پنج‌شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 01:12 ب.ظ http://https://javakp.zapto.org/servlet/redirect.srv/p5.p1.p/

بنده خدای عزیز
مبارزه نمادین یعنی اینکه به این روش به گوش مردم دنیا برسانیم که در ایران کسانی بخاطر عقایدشان در زندانند و زندانبانان هم انقدر نامهربانند! که حتی زنان باردار را در حبس نگاه میدارند و ....
اگر مردم اینرا بفهمند هلیا کار خودش را کرده.
اینکه چه استفاده ای از او شده من دقیقا نمی‌فهمم. شاید بزرگ که شد از این کار والدینش راضی نباشد اینر ا قبول دارم.
اما بزرگترین ظلمی که والدین هلیا به او می‌کنند اینست که بخاطر مبارزه شان او را از داشتن یک زندگی مرفه و راحت در یک کشور استبدادی محروم می‌کنند.
اما والدین هم حقی بر گردن کودک خود دارند. مثل آمپول زدن!
یادتان باشد در جریان اعتصاب رانندگان اتوبوسرانی ماموران رژیم به نوزاد دو ساله هم رحم نکردند. یعنی این کودکان واقعا طرف حساب رژیم هستندو خودشان باید آستین بالا بزنند.

من هر چی فکر کردن شباهتی بین هلیا و کودکان نپالی ندیدم!

[ بدون نام ] شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 06:52 ب.ظ

هلیا بیشتر از این که نماد یک مبارز باشه نشانه پایداری و هدف دار بودن مبارزه پدر و مادرشه

مسعود یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 10:56 ق.ظ http://https://www.kproxy.com/servlet/redirect.srv/p5.p1.p/

امروز خبر حکم دادگاه مادرت را شنیدم. جالبترین بخش آن ضبط دارایی‌های مادرت است.
اینقدر برای اینها پول اهمیت دارد که احکام قضایی (غذایی) آنها هم مادی است. بگذریم که این حکم چقدر عادلانه!!! است.

مسعود یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 11:12 ق.ظ http://https://kp1.no-ip.org/servlet/redirect.srv/p5.p1.p/

این کامنتی است که چند وقت پیش در وبلاگ حسین درخشان گذاشتم. شاید به کار ایرادگیران بخورد:

چند وقتی است به بعضی وبلاگها سر می‌زنم. همه آدمهای بی‌استعدادی که عشق (الکی خوشی) نویسندگی داشته اند حالا وبلاگ زده اند و از اینکه کسی ماهی یکبار صفحات وب آنها را باز نمی‌کند عقده‌ای شده‌اند. همش هم به امید بازدید طرف مقابل از خزعبلات هم تعریف می‌کنند. حالا هم به حسین گیر داده اند که چرا به امریکا رفته! مال من که بهتر بود! کاش منو می‌گرفتند و .....(حالا نمی‌خواهمم در مورد درخشان بنویسم!) دوستان در این عرصه پرسه زدن فایده ای ندارد دنبال کار و کاسبی دیگری بروید. در منطقه هالیوود گارسونهای رستورانها دخترهای زیبایی هستند که به امید دیده و پسندیده شدن توسط کارگردان معروف پیر می‌شوند. شما اینگونه نباشید. شما همه بهترین نویسندگان و مفسرین سیاسی و اجتناعی دنیا هستید اما... دنبال کار دیگری بروید. این به نفع همه است. حتی خودتان! عرصه وبلاگ نویسی را به اهلش وا گذارید و اینقدر از کسانی که بسیاربیش از شما دیده اند و شنیده اند و می‌دانند ایراد بنی‌اسرائیلی نگیرید.

ساینا یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 10:43 ب.ظ http://banuyeordibehesht.blogfa.com

سلام خاله جون ..... هلیا نمی دونم چرا این خونه ی قشنگ تو باید جایگاه بحث های اینچنینی باشه .....
عزیزم به مامان بابا از طرف من سلام برسون ......

مسعود شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 12:48 ب.ظ

ّّّّّهلیای عزیز،‌ فرارسیدن سال نو را به تو و خانواده محترم تبریک می‌گویم. امید انکه در سال جدید همه بخواهیم به آنچه مستحق آن هستیم برسیم.
دوستت دارم

گلپسر چهارشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 11:03 ق.ظ http://mahkocholo2asemon.mihanblog.com

سلام
این قضیه چیه؟
یعنی چی زندان سیاسی؟
میشه واسم تو ضیح بدی؟
یه نفر به شما بد گفته یعنی چی؟
موفق باشی

فرشته چهارشنبه 7 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 03:57 ق.ظ

یادمه زمانی همین جنابِ مسعود با فحش و توهین پاسخِ یکی از پیام دهنده گان رو داد! خوب شد حالا یاد گرفت که باید روی نظر دیگران هم فکر کنه!

فرشته چهارشنبه 7 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 03:58 ق.ظ

خویه که خود جناب مسعود هم نمی فهمه چه استفاده ای از بچه شده و حالا از خودش صحبت می کنه و به نظر دیگران توهین می کنه

صنم یکشنبه 31 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 04:16 ق.ظ

عجب مادر و پدر مسوولی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

خدا به دووووووووووووووووووووووور!!!

توی روشون هم بپری انگار نه انگار ها!!! می ندازن گردن فلان سیستم و فلان گروه...!!

(زمین درسته پر از سنگه و اسفالت نشده اما ادم باید خیلی احمق و شاید هم خودخواه و بی مسوولیت باشه که در حالیکه بار داره روی زمین سنگی بپره!!! و بعد بیاد بگه تقصیره من نیست !)

کیانوش سه‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:46 ب.ظ http://www.sabzandish123.blogfa.com

سلام هلیای عزیز .چند روز دیگه چهار ساله میشی.از حالا تولدت مبارک.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد