از دست این مامان
امروز چند روزی است که دو ماهم تمام شده. 
بعد از یک سفر سه هفته ای سرمای بدی خوردم
.همش گریه می کنم.همین دیشب بود که مامانم از دست گریه هام حسابی کلافه شده بود
.آخه تقصیر خودشه،نمی فهمه که من چمه.وقتی گرسنه هستم می خواد منو بخوابونه وقتی خوابم میاد،میخواد به من شیر بده.یکی نیست زبون من رو بفهمه.دیروز هم مامان و بابا منو بردند پیش آقای دکتر.من از دکتر می ترسم. چون هر وقت منو می بینه یک چوب بزرگ می کنه تو گلوم .من هم جیغم در میاد.یک چیز بزرگی هم می کنه تو گوشم. آخه یکی نیست به این دکتره بگه بابا دردم می آد. بعدشم یک عالمه دارو داد که همش هم تلخ بود
.از اون طرف هم سری به بهداشت زدیم. اون خانمه میخواست منو واکسن بزنه که چون تب داشتم نزد. من هم کلی خوشحال شدم
. فقط وزن و قدم رو اندازه گرفت . فعلا 5کیلو و ششصد گرم وزنم و 58 سانت هم قدم هست.فعلا هم در حال جیغ زدن هستم.برم ببینم این مامانی میخواد با من چه کار کنه.اونگههههههههههههههههههههههههههههههههه
بله دیگه!
اگر مامانت و بابات به جای این بچه بازی ها و ادای سیاسی بازی را در آوردن؛ یه مقدار بچه داری یاد می‌گرفتند این بلاها رو سر تو در نمی آوردن!!
سلام .مامان و بابا رفتن زندان تا واست آزادی سیسمونی بخرن فردا که بزرگ بشی توی ایران آزاد حسابی کیف میکنی اصلا به قیافت میاد دکتر بشی
تو طعم زندان رو می چشی. وقتی بزرگ شدی پا جای پای پدر و مادرت نذار. حتما دوست نداری دخترت تو زندان بزرگ شه.
سلام خاله ...... انقدر بابا و مامان و اذیت نکن ..... بهشون سلام برسون ..... فقط مواظب باش که راه اونا رو نری هیچ وقت ...... چون اگر تو پدر مادر به این خوبی داری که می برنت دکتر و نگرانتن،سیاست بیچاره پدر مادر نداره .......
هورا به هلیای دو ماهه مبارز. :)
خوب کاری کردید این وبلاگ رو راه انداختید. خیلی.
فقط دعا کنین سالم باشه!
بیماری های روحی از جمله depression ممکنه سالها بعد از تولد خودش رو نشون بده
حتی Schizophrenia
کمی هم از خودتون خجالت بکشی خاله جان!!!
خجالت بکشید که از زبان بچه بی زبان می گید: زندان رو به جون خریدم!
بچه معصوم مگه اختیارش دست خودش بوده ؟؟ مادر و پدرش با بی رحمی بچه خودشون در زجر زندان انداختن! واقعا خجالت هم خوب چیزیه خانم!
واقعا عجب انسانهای ....بگم انسان؟!؟!
که گربه ها هم بچه هاشون رو در مواقع خطر نجات میدن!
وقتی کسی نمی تونه از فرزند خودش محافظ کنه و به فکر فرزند خودش باشه نمی تونه ادعایی مبنی بر دلسوزی برای ملتش داشته باشه!
می دونین چنین پدر و مادری در خارج از ایران، مجرم به حساب می آیند؟!!
این بچه بی گانه وقتی به سن نوجوانی برسد و موضع را متوجه شود یا پدر و مادرش را ترک می کند اگر هم شانس بیاورد که در خارج از ایران زندگی کند...می تواند مادر و پدرش را به جرم آزاری که به او رسانده اند حتی به دادگاه بکشاند و متهم کند!!
من واقعآ دلم برای این بچه می سوزه
برای بچه هایی که ج.ا نابودشون کرده
بچه های خیابانی
و همه بچه هایی که توی این مملکت سوختند
و بچه هایی مثل این بچه که از شانس بدشون مادر و پدر بی
عاطفه ای هم همراه این مصیبت ها نصیبشون شده ...
اگر کسی می خواد راهی رو انتخاب کنه که باید هزینه زیادی
بده چرا دیگه مادر میشه؟؟؟ چرا به خودش اجازه میده زندگی
یک انسان دیگر رو به خاطر افکار خودش نابود کنه؟؟؟؟
خانم فرشته مهر! اسم شما برایم آشناست. شما با خانم مهرورزی احمدی‌نژاد نسبتی ندارید؟
مهرورزی احمدی نژاد؟!؟!!
وقتی کسی پاسخی برای خطاهایش ندارد دست به همین
جواب های بچه گانه می زند
وقتی ما به خاطر خود خواهی هایمان حاظریم پاره تن خود را
نابود کنیم بعید هم نیست جوابی برای گفتن نداشته باشیم!
وقتی ما خودمان پا به روی حقوق انسانی فرزند خودمان می
گذاریم و بعد با اداهای بی اساس و غیر منطقی و بچه گانه به
جای کودکان تصمیم می گیریم و تمام زهر را به حلق او می
ریزیم و تازه او را مسوول چنین انتخابی هم می کنیم!! حق
هم داریم در مقابل حرف حق از بی جوابی بچسبیم به این
دری وری های بچه گانه!
ما هنوز بلد نیستیم حقوق انسانی فرزند خودمان را
محفوظ بداریم برای مبارزه با ظلم، خودمان هم ظلم می کنیم!
تا کسی انتقادی می کند و حرفی حق می زند چون پاسخی
برای کوتاهی ها و بی عدالتی های خود نداریم انتقاد کننده را
می چسبانیم به احمدی نژاد! واقعآ خجالت دارد واقعآ! حربه
خوبی برای فرارتان است...ما از ککودک خیابانی دفاع می
کنیم در حالیکه سلامتی کودک خودمان پشیزی برایمان ارزش
ندارد...
آیا منِ مادر که از سلامت روحی و روانی و فکری برخوردارم در
شکنجه فرزند جنینم مقصر هستم یا چند دیوانه روانی و
جنایتکار که اصلآ برای این کار استخدام شده اند تا حقوق
انسانی را لگد مال کنند و مسلما یک سری شستشوی
مغزی داده شده هستند؟!!؟
ایا من از یک دیوانه جنایتکار که شغلش بستن زبان آزادی
خواهان است انتظار دارم که حقوق فرزند من را رعایت کنند؟!
؟؟!
آن وقت خودم را که یک انسان سالم با فکر و روان و اندیشه
سالم هستم را در ظلمی که به فرزندم روا داشته ام تبرئه
می کنم؟؟!!
من اگر خودم می خواهم با گرگ مبارزه کنم بسیار ارزشمند
است اما حق ندارم یک انسان دیگر را برای اهداف خودم نابود
کنم! آن هم فرزند خودم را! حق ندارم برای مبارزه با ظلم
خودم مرتکب ظلم شوم! اگر برای ملتم مبارزه می کنم کودک
من هم یک ایرانیست !
این جنینی که هنوز مغزش کامل تشکیل نشده نمی تواند
مانند ما بزرگترها تصمیم بگیرد و فریاد بازجوها ها را به جان
بخرد! ما بزرگترها و به اصطلاح مسوولینش!!! بودیم که با
کمال بی شرمی فریاد بازجو ها را به او تحمیل کردیم و او را در
چنین شرایطی قرار دادیم! انقدر شهامت و عرضه و اعتماد به
نفس داشته
باشیم که گناهمان را برگردن مظلوم نیندازیم!
وگرنه می شویم مانند همین جنایتکاران که از قبول ظلمها و
جنایاتی که می کنند شانه خالی می کنند ! و می گویند ما
حق داریم جنایت کنیم چون دستورات الاهیست!!
اگر هدفمان دفاع از انسانیت و عدالت و آزادیست پس اجازه
نداریم آسیب رساندن و پایمال کردن حقوق انسانی و
آسایش و تحت فشار گداشتن انسانی که
توانایی دفاع از خودش ندارد را بهانه قرار دهیم! و از زبان او
هم حرف های خودمان را بزنیم!
برای مبارزه با ظلم، خودمان دیگر ظلم نکنیم! خودمان به کسی
آسیب نرسانیم! انسانی دیگر را قربانیِ راه خودمان نکنیم!
و حرف اخر اینکه بهتر است دیگر این کودک بی زبان را با ایجاد
چنین وبلاگی به نام او و نوشتن از زبان او، مورد تمسخر قرار
ندهید! اگر
متوجه کار زشتتان نیستید اما بدانید
کارتان بسیاز بسیار زشت است!
اگر درست نمی گم و شاید اگر من جایی برام سو تفاهم شده
بفرمائین ، چون
منتظر پاسخ هستم!
خانم فرشته مهر! لطفا یکبار چیزهایی که اینجا نوشته‌ای بخوان۱
من نوشته ام و خوانده ام
دیگرانی که خودشان ادعای مبارزه دارند بخوانند
از جان و مال ملت دفاع می کنند در حالیکه جان و سلامتی
فرزند خودشان برایشان ارزشی ندارد
خیلی خیلی زشته به خدا! بسیار زشته!
متوجه کار زشتتون نیستید و گر نه اینطور مردم رو و فکرشون
رو به بازی نمی گرفتید و از جمله این
کودک رو مورد تمسخر قرار نمی دادید!
من واقعا از اظهار نظرهای دوستان متاثر شدم. مخصوصا این فرشته خانم سمبل حماقت ایرانیست! خانم عزیز آنگسی که یگ فرد را به خاطر نوشتن وبلاگ زندانی میکند مسئول است. وبلاگ نوشتن بی رحمی به حساب میاید؟
آقای با جرات و با عرضه و با اعتماد به نفس! تف سر بالا ننداز و به هویت خودتت توهین نکن! اولا جرات داشته باش که آدرسی از خودت به جا بگذاری بعد زر زر بفرما!
جناب بی هویت که به ایرانی بودن، حماقت می چسبانی( که البته به خودت مسقیما توهین کردی و نفهمیدی چنین کردی!)
ادب و تربیت هم موهبتیست که به هر کسی نمیدهند امیدوارم روزی لایق شوی و به تو هم بدهند!
بی تربیتی و بد دهنی هم نهایت موهبتیست که می توان به یک بدبخت بی هویت که تف سر بالا می اندازد، بخشید!
احمق هم آن بی مغزیست که نمی تواند جملات مستقیم با زبان فارسی ساده را بفهمد و درست برداشت کند! احمفتر از ان کادر و پدریست که فرزند خود را یا انسان دیگری را با کمال قباحت فدای عقاید و اهداف شخصی خودش می کند و هنوز انقدر شعورش نمی رسد که برای مبارزه با ظلم نمی تواند مرتکب ظلم شود !
و احمق تر از آن خواننده پیام ها، مادر و پدریست....که فرزند خود را یا انسان دیگری را با کمال قباحت فدای عقاید و اهداف شخصی خودش می کند و هنوز انقدر شعورش نمی رسد که برای مبارزه با ظلم نمی تواند مرتکب ظلم شود
و بی شعور تز از ان کسی ست که یک کودک ۲ ماهه را به این
شکل و وضعی که می بینید مورد تمسخر قرار میدهد!
و احمق تر از آن این است که زبان یک جنینی ۳ ماهه!!!!!!!!!!!
بگویند او هدف دارد و تصمیم گرفته است و ....به جان خریده
است!!!!!!! جنینی که حتی سلول های عصبی او تشکیل
نشده! ابله آنکه بگوید: من نبودم دستم بود تقصیر آستینم
بود!!!!!! البته این جملاتِ بازی کودکان است اما از زبان خاله و
عمه های بالغ خارج می شود!!!!! تا گناه خود را به گردن کودک
بی اندازند!
جناب آرش خانِ بی زار از ایرانی بودن، که به هویت خودت
فحش میدهی! (البته منظور هویت پیشینت می باشد که به
دور انداخته ای و اکنون به آن توهین می کنی چون تصور می
کنی دیگر مال تو نیست ، من
امثال تو را خوب می
شناسم که از خود بیزارید )از این به بعد کمی بیشتر دقت کن!
گرچه
اکنون نه تربیتی داری و نه شعور و فرهنگ و درکی که پیام ها
را درست
بفهمی، و از هویت ایرانی هم بی زاری، اما همچنان تف سر بالا به حساب می آید!
کمی بیشتر دقت کن و به خودت فحش نده!
یکی از وبلاگ نویسان در مصاحبه ای در روزنامه جام جم گفته بود که بعضی بازدیدکنندگان وبلاگها هر جا میرسند .... می‌کنند انگار روغن کرچک خورده‌اند! از حرفش ناراحت شدم. اما وقتی خیلی از وبلاگها را دیدم به او حق دادم.
هلیا جان به خاله‌ات بگو بعضی وقتها سیفون وبلاگت رو بکشه تا تمیز شه!
خودت هم پی‌پی نکن!
خوب ماشالا مردم توی ایران خیلی wild و بی تربیت و بی
فرهنگ و نفهم شده اند گویا ( امثال آقا سعید کوچولوی
مهدکودکی که از بچه های مهدکودکی و هم کلاسی اش
پاسخ دادن یاد گرفته)! این تربیت و شعور و دریده گی در رفتار
و صحبت گویا از برکت
حکومت اخوندها هم هست! البته اخوندها به سر فرزند
خودشون
هم برای منافع خودت تیر خلاصی می زنند!!!!!!! این را هم
خوب به مردم اموخته اند!
خدا به دادتان برسد...
حالا حالا ها وضع فرهنگی و رشد اجتماعی تان خراب است....
در ضمن کوچولوی مهد کودکی من دری وری هایت را از این به
بعد نخوانده حذف می نمایم
منافع خودشان
۱- اگر منظورت من هستم من مسعودم نه سعید!
۲- من کوچک نیستم و از همکلاسیهای سی سال پیشم چیزی یادم نمیاید
۳- من هلیا را از همین وبلاگ می شناسم. یک بار هم مقاله باباش رو توی روز خوانده‌هم.
۳- این حرفهایی که تو نوشتی ( بی تربیت و بی فرهنگ و نفهم) هم در فرهنگ امروز ما مصداق بی‌تربیتی است.
۴- انشاالله نه انشالا
۵- وحشی نه wild
۶-کوچک بودن م مهد کودکی عیب نیست. ای کاش من بودم!
۷- دریدگی از برکت آخوندها نیست شما هم که اینجا نیستی همینطوری! شاید ژنتیکی است؟
درشرایطی که دو نفر (اشتباه یا درست) به خاطر کشور و هموطناشون رنج زندان رو تحمل می کنند ما به جون هم افتادیم.
خانم فرشته مهر
اون پدر و مادر بیشتر از هر کس دیگری از بودن فرزندشون در زندان رنج می کشند.
ببین آقای بی فرهنگ و کودک صفت، من نه تو رو جزو انسانهایی نمی دونم که تربیت و فکر و فرهنگ و شعور دارند
مطمئن باش که نه تمایلی به تلف کردن وقت برای خوندن دری وری های بچه گانه و دریده تو مصرف می کنم( چه دری وری هایی که اینجا از حرصت نوشتی چه نتایجی که از رو دل کردن هات در تارنگار من نشون دادی!)
پس وثت و انرژی خودت رو صرف رشد و شعور و فکر و فرهنگ خودت بکن که تا خودت رو آدم نکنی اون جامعه ای که توش هستی هم رشد نمی کنه! سعی کن از اخلاق آخوندها که در تو نفوذ کرده رها بشی!
مابیشتر بر روی اختلافاتمان تاکید داریم. نه برروی اشتراکاتمان. واین خیلی بد است.
سلام
مطمئن باش خدا همیشه دوستت داره
من دری وری های دریده و wild آدمی که توی یک کشور جهان سوم مانند وحشی هاست و مقلد اخوند ها و بن لادن هاست رو نمی خونم آقا کوچولو چه اینجا چه توی وبلاگم
مطمئن باش حتی یه نگاه هم بهش ننداختم چه اینجا چون توی تارنگارم
هلیا جان سلام، ببخشید که توی وبلاگت دعوا راه انداختم.
راستش من زیاد دوست ندارم توی وبلاگها بنویسم. فقط اینجا و توی وبلاگ آقای بهنود پیام می‌گذارم.
راستی منم بابا شدم. حالا یک دختر خوشگل مثل تو دارم.
ما نسبت به بچه‌ها چند جور مسئولیت داریم: فراهم کردن سلامتی، خوشبختی در این دوران و آماده کردن آنها برای زندگی آینده. اما بعضی چیزها سخت است. شاید روزی یک بسیجی بخاطر بد حجابی(؟) به دخترم توهین کند. نمی‌دانم باید سعی کنم تا جامعه را بهتر کنم یا اینکه نمی‌شود و باید بروم...
این مسئولیتی است که برخی نمی‌فهمند و پدر و مادرت را سرزنش می‌کنند. بیشتر والدین هم از زیر آن شانه خالی می‌کنند. نمی‌دانم!
بیمار دریده و بی فرهنگ و بی جواب که حتی ارزش نداشتی به دری وری هات نگاه بی اندازم
حتما و سریع تر خودت را به یک متخصص نشان بده
جان کندن تو بی خود است چون من حتی بی فرهنگان و بی هویتان را آدم به حساب نمی اورم که به پیامشان نگاه بی اندازم :)
از پیام های پر حجم و پر فضولاتی که می فرستی که من هم
نمی خوانم ( راستی رو دلت خوب نشد؟) معلوم است آتش
گرفته ای خوب بی منطقی آتش گرفتن می اورد!بهتر است
کمتر حرص بخوری آقا کوچولوی مهد کودکی :) من دری وری
های پر حجمت را اینجا هم نگاه نکردم زور نزن :)
خانم فرشته خانم من فقط نوشته‌های خودت را از اینجا در وبلاگت کپی کردم این حرفها چیه در مورد نوشته‌های ادبی خودت می‌زنی!؟
ببین من آدم هایی مانند تو را جزو انسان های با شعور و فهمیده و با فرهنگ و دانا و دارای تربیت و اصول خانواده گی به حساب نمی اورم (البته مانندِ تو در این جامعه بیمار و خود گم کرده و بدون هنجار های ارزشی کم نیستند...) و به همین دلیل خزعبلات آشفته و دریده شان را بدون انکه نگاه کنم و بخوانم، حذف می کنم
از این به بعد هم روال به همین شکل است
اگر می خواهی خودت را سبک تر و نادان تر جلوه دهی میل خودت می باشد :) اما راه من در برخورد بیمارانی مانند تو همواره اینچنین است:)
این حرف ها از کسی که ادعای فرشته مهر بودن را دارد، خیلی بعید است
سلام خاله سوزان
چرا وبلاگ رو به روز نمیکنی؟
خیلی ها منتظرند